torento

  • Agnes :)
  • يكشنبه ۱۳ مرداد ۹۸
  • ۰۴:۲۷

ساعت 4:24دقیقه ی صبح دوستم ک از torentoاستوری گذاشته و رنگ موی جذابش 

و منم روی تختم دراز کشیدم و دارم تک ب تک ستاره های روشن رو میخونم و 

دونه دونه خاموش میشن

زندگی هنوزم زیباست؟ نه؟

زیباست با همه اختلاف که نه با همه ی شکاف های طبقاتیش

خواب🙄

  • Agnes :)
  • شنبه ۱۲ مرداد ۹۸
  • ۰۱:۱۸

دیشب خواب میدیم که بخاطر کنکور دارم خودکشی میکنم 

اولش از ی جای بلند پرت کردم خودمو پایین ولی نمردم 

بعد رفتم ی عالمه قرص بخورم ک بکشم خودم که از خواب پریدم 

ولی جالبش این بود که مامانم میگفت بذارین بکش خودش درس نخونده باید بمیره 

و لحظه ی پرت شدنم پایین کنارم ایستاده بود و نگاهم می‌کرد 😐

لعنتی ☹️😑

H. B. D to me

  • Agnes :)
  • جمعه ۴ مرداد ۹۸
  • ۱۶:۵۵

بالاخره بعد سه سال روزی رسید که روز تولدم دلم آروم باشه و هیچی نگرانم نکنه

اگه میدونستم بعد رفتن قراره به این حجم از آرامش برشم و این همه رشد کنم 

از خدا میخواستم زودتر بری :)

خداروشکر که از دست دادمت 

بالاخره مال خودم شدی

  • Agnes :)
  • پنجشنبه ۳ مرداد ۹۸
  • ۱۶:۰۳

از تابستون پارسال خیلی علاقمند شدم به عکاسی 

نقد عکس ها رو میخوندم چنلش داشتم و واقعا دلم میخواست که دوربین داشته باشم 

ولی بالا رفتن یهویی دلار و 4 برابر شدن قیمت دوربین از این کار پشیمونم کرد و از طرفی مشخص نبود تکلیف دانسگاه واینا 

واس همین خانواده موافقت نکردن با تقبل هزینه اش و منم کاری از دستم بر نمیومد که دیگه بیخیالش شدم ولی تو این یک سالی که گذشت همش تو دلم 

میگفتم کاش ی دوربین داشتم 

اطرافیان و دوستامم بهم میگفتن چقد قشنگ عکس میگیری چقد عکسات خوبن 

خلاصه پیچ عکاسی که میدیدم دلم براش پر میکشید که کاش منم ی دوربین داشتم 

تو مسیر دانشگاه تا خوابگاه ی مغازه ی دوربین فروشی بود که هر دفعه رد میشدم مارک مورد علاقه ی دوربین میدیدم دلم میخواست الان تو دست هام بود

تا اینکه رسیدیم به امسال و ی روز که داستم تو خونه غر میزدم که نذاشتین برم دنیال علاقم 

پدر گفت که هر دوربینی که میخوای در موردش تحقیق کن تا برات بگیرم و امروز بعد دوهفته خوندن نقد ها و مشخصات دوربین های مختلف سفارش دادم ی 

دوربین dslr nikon 

دقیقا مثل بچه ها براش ذوق دارم که برسه دستم و بغلش کنم:)

کسی میتونه راهنمایی کنه در مورد اینکه باید از کجا عکاسی رو شروع کنم 

و چطوری میشه توش پیشرفت داشت 


حوالی 21 سالگی

  • Agnes :)
  • يكشنبه ۳۰ تیر ۹۸
  • ۰۲:۰۳

چیزی که این روزا در حوالی 21 سالگی ذهنم به خودش مشغول کرده پیشرفته 


تمام روز تو ذهنم اینکه چطور و به چه روشی میتونم پیشرفت کنم و بعد پذیرش برادرم در نروژبیشترین چیزی که  ذهنم به خودش مشغول کرده 

اپلای کردن بعد دوره ی کارشناسی هست که برای محقق شدنش بیشتر باید درس بخونم و معدلم ببر بالا و این رو میطلبه که طول ترم وقت 

وقت بیشتری بذارم و سعی کنم از همون اویل ترم اخر هفته ها رو اختصاص بدم به درس خوندن تا تلمبار نشه برای شب های امتحان 

و بعد  خوندن برای تافل هست که باید کلاس زبان برم و موازی با دانشگاه  براش تلاش کنم که به یمن کنکور و پشت کنکوری شدن همش فراموش 

شده و تنها کاری که الان از دستم بر میاد تا شروع ترم و رفتن به کلاس دیدن فیلم و تمرکز به مکالماتی که رخ میده 

ورود به شرکت نفت و ایران ترانسفو هم خیلی وسوسه کننده است 

خلاصه چیزی که بیشترین دغدغه ام تو این روزاست اینکه چطور و چه شکلی میشه به بهترین نحو پیشرفت کرد 

شروع کردم و هفته ای یک مقاله در زمینه ی رشتم میخونم از مقاله های سطح پایین شروع کردم تا اینکه  برسم به اخرین مقاله هایی ک تو همایش بین
 الملی ارائه شده همایشی که جز کادر اجراییش بودم و شد نقطه ی عطف شروع علاقه ی من به رشتم 

خوشحالم بابت این پیشرفت که ذهنم در حوالی 20 سالگی خیلی متفاوت با حوالی 21 سالگی 

دغدغه هایی ک حتی با دغدغه بودن هم برام شیرین و لذت بخش :)


گاه گاهی اندکی مینویسم ...