2 ابان شب ساعت 12 با بچه های اتاقمون همراه نهاد رهبری دانشگاه و بقیه بچه ها راهی مشهد شدیم
چیزی حدود 24 ساعت تو راه بودیم و شب ساعت 8 نزدیک مشهد شهر ملک آباد بهمون اسکان دادن
بو ی شام خیلی مضخرف و بدون پتو و بالش
با همه ی غر زدنامون شب رو صبح کردیم و تا حدود یک شب داشتیم جرأت و حقیقت بازی میکردیم
ساعت 5 صبح بیدار شدیم و برای 30 کیلومتر پیاده روی خودمون آماده کردیم
چیزی حدود 10 کیلومتر اول راحت بود ولی بعدش سخت
طول مسیر موکب های مختلفی بود ک که از زائرا پذیرایی میکردن و از لحاظ نظافتی خیلی کثیف بود طول مسیر
و در آخر راهمون با بچه های phdدانشکده دارو آشنا شدیم و گفتیم خندیدیم
با اینکه تفاوت سنی زیادی داشتن ولی خوش مشرب بودن
ساعت 6 با کامل شدن کاروان مون ک دیگه ب مشهد رسیده بودیم با ی اتوبوس خط ویژه رسیدیم به محل اسکان مون
بر خلاف چیزی ک انتظار داشتیم خیلی تمیز و با کلاس بود
با اون همه خستگی شاممون خوردیم و دوش گرفتیم و شب و رفتیم حرم
چیزی حدود 300 قدم تا حرم فاصلمون بود
اون شب حرم خیلی خوب بود
آرامشی ک از حرم گرفتیم همه ی خستگی راه رو شست و برد
من بارها مشهد رفتم ولی این دفعه ی چیز دیگه بود
به قدری آرام بخش بود که دلم نمیخواست برگردم
روز بعد رحلت پیامبر بود ک مشهد به شدت شلوغ و اون روز ما برای بازار گردی انتخاب کردیم
و چن تا از پاساژ های 17 شهریور گشتیم و عصر حوالی ساعت 6 رفتیم طرقبه و موج های خروشان
3 ساعتی ک داخل بودیم لحظه به لحظه اش هیجان بود ولی مسیر بازگشت مون خوردیم ب ترافیک
2 تا از بچه ها مون باهم بحث کردن که البته اینم از سختی های سفر ب هرحال
چیزی حدود یک هفته این سفر دانشجویی ما طول کشید
با همه سختی های سفر دست جمعی اون حال هوای حرم به همچی می ارزید
و متفاوت از همه سفرهای زیارتی زندگیم بود
ثبت شه به نام ترم3 و اولین سفر دانشجویی