گذر زمان

  • Agnes :)
  • جمعه ۲۲ شهریور ۹۸
  • ۱۴:۴۲

داشتم لپ تاپم مرتب میکردم و عکاسی گذشته رو نگا میکردم غکسای روزایی که خیلی خاکستری گذشت 95-96

ی فایل وردی بود که نوشته بودم یادم نمیاد ب ج هدفی نوشته بودم ولی با خوندش خیلی گذر زمان حس کردم :

 

امروز دقیقا دو ماه و هفت روز که نیستی ولی باز هم من دارم بهت فکر میکنم

دور را دور ازت خبر دارم هنوزم از دوستام که هم دانشکده ایت هستن خبرت میگیرم

چن روز پیش بود که خیلی بهت فکر میکردم خیلی یاد حرفات و اتفاقات سالی که باهم بودیم افتادم

دقیقا فرداش عکسی که به اسم عشق جدیدت استوری کرده بودی رو واسم فرستادن مبارکه عشق جدیدت!

فقط ازت خواهش میکنم اگه دوسش نداری اگه بهش علاقه نداری به خودت وابسته اش نکن بلایی که سر من اوردی رو سر اون

نیار شکسته شدن خیلی سخته

میگن به هرکی فکر کنی ینی اونم داره بهت فکر میکنه ینی توام به من فکر میکنی؟

من هنوزم به طرز احمقانه ای دوست دارم

من هنوزم عکس پروفایل جدیدت میبینم دلم واست تنگ میشه واشک میریزم

دارم واس فراموش کردنت روز شماری میکنم

واس روزی که بهت حسی نداشته باشم

ولی چرا اون روز نمیاد؟

یادته پارسال همین موقع ها دم عید اهنگ محسن یگانه رو واسم فرستادی؟

یادته چقد دوستم داشتی؟

نمیدونم شاید یک روز که برگردی ادرس وبم بدم بخونی

یا شایدم هیچ وقت برنگردی

هیچ سر راه هم قرار نگیری

یا شایدم روزی برسه که حسی بهت نداشته باشم واین وبلاگ حذف کنم

ولی هنوزم دارم بهت فکر میکنم

امدم یاد تو از دل برون فکنم

دل برون گشت

ولی یاد تو با ماست هنوز

 

27/12/96

امروز 22شهریور 98

من ی ادم با 180 درجه تغییرات توررو فراموش کردم

فراموش که نه اون روزا اون تلخی ها هیچ وقت فراموش نمیشه

ولی دیگه نه دوست ندارم نه هیچ حس دیگه حتی تنفر

با نبودنت روزای سختی رو برام رقم زدی حتی تا پای جنون

بیشتر از یکسال با فکرت روزام گذشت عذاب کشیدم با دیدنت

ولی امروز خیلی خوشحالم نیستی

خوشحالم ترکم کردی تا رشد کنم تا بزرگ بشم تا قدر خودم بدونم

تابدونم ب هر رهگذری نباید دلبست

تا بدونم ارزش ادما نه به رشت شون نه قیافشون بلکه ب شخصیت و رفتار هایی که دارند

تو با رفتن کمک کردی تا من برای زندگی مشترک ایندم درست تصمیم بگیرم

روزای خیلی خیلی سختی بود

ولی من ادم روزای سختم

درد نبودنت من خیلی قوی کرد

من امروز اروم تر از هر روز دیگه ای دارم زندگی میکنم و قدر این ارامش رو بیشتر از هر وقت دیگه ای میدونم وبه این راحتیا از دستش نمیدم J

سال بلوا

  • Agnes :)
  • دوشنبه ۴ شهریور ۹۸
  • ۱۸:۵۲

کتاب سال بلوا رو مدتی ک شروع کردم 6 روزی میشه 

بعد خوندن کتاب دچار افسردگی میشم:/

وات د فاز دیر؟؟

این کتاب در مورد تیره روزی زنان در زمان رضا شاه بوده 

از جنس خواهرانه

  • Agnes :)
  • شنبه ۱۹ مرداد ۹۸
  • ۰۴:۳۸

تنها چیزی که این روزا غمگینم میکنه دور شدنش هست 

وقتی بهش فکر میکنم بی اختیار چشم هام خیس میشن... همین جوریشم چون که خواهر ندارم کلی احساس خلا و تنهایی میکنم

از کل دنیا ی دلم به داشتن برادر بزرگتر خوش بود که اونم میشه دورترین نقطه

تو این دنیا

اولین روزی که فهمیدم رفتنش حتمی شده آخرین امتحان ترم 2 بود 

که از خود شهر دانشجویی تا خود خونه بکوب گریه کردم 

همین جوریشم سالی 3 بار بیشتر نمیدیدمش 

ولی اینکه وقتی بهش فک کنی و بدونی حتی دیگه دستت هم بهش نمیرسه 

و حالا حالاها نمیتونی ببینیش حس خوبی نیست 

قطعا روز پروازت من تتها ترین ادم شهرم 

برادر ها قلب خواهر شون هستند

خدا پشت و پناهت باشه قلب من

دلتنگی های من برای تو (1)

4:37

19/5/98

یاد آن ایام بخیر 🌱

  • Agnes :)
  • پنجشنبه ۱۷ مرداد ۹۸
  • ۱۹:۴۹

چون استفاده ام از اینستاگرام زیاد شده بود و خودمم کلافه شده بودم تصمیم 

گرفتم برای تنبیه خودم به مدت یک هفته دی اکتیو کردم

طبیعتا وقت اضافه می آوردم و نشسته بودم روی تخت و داشتم کتاب دختر پرتغال میخوندم

دقیقا نمیدونم چه فعل و انفعالاتی درونم رخ داد و رفتم انباری و دنبال اون جعبه کوچیکی که داخلش ورقه هایی بود ک خاطراتم می‌نوشتم 

بالاخره پیداش کردم 

و نشستم تک ب تک خاطراتم خوندم ی سری مربوط به سال 87 وقتی پنچم ابتدایی بودم بود 

خاطراتم این بود که خانوم معلم فلانی رو دوست داره و فرق میذاره بینمون

یا چرا امتحان قرآن 19شدم 

و بعد با ی عالمه خوشحالی ک شاگرد اول شده بودم

و بهترین شم 14 تیر 87 بود که نمونه دولتی قبول شده بودم اون موقع شهر ما تیز هوشان نداشت 

و بعدشم از دوران راهنمایی خاطره ای در دسترس نیست اصلا 

و بقیه اش میرسه به سال 91 و 92 

خیلی روزایی خاکستری بود حتی خوندم اون خاطرات بهم حس خوبی نمیداد 

اون مدرسه ی و اون معلم و اون همکلاسی ها همش ی زمینه ی خاکستری مایل به سیاه تو ذهنم جا مونده 

حتی یاد آوریش هم برام خوشایند نبود 

و بعد اون خاطراتم تو بلاگفا مینوشتم که زد حذفش کرد لعنتی 

فقط چیزی که برام جالب بود این بود که اون موقع ی دوستی داشتم که یادم خیلی صمیمی بودیم و هر جای ک اسمش اومد نوشتم فاطمه ی گل 

ولی اون ادم الان تو زندگیم هیچ نقشی نداره و فقط میدونم همین روزا مراسم عقدش بوده 

و دنیا چقد عجیب  روزایی که ی سری بهترین کس زندگیت بودن الان هیچ نقشی ندارن

و اونم به هیچ دلیل فقط گذر زمان 

و دنیا واقعا جای عجیبیه :) 

بازم میگم

  • Agnes :)
  • چهارشنبه ۱۶ مرداد ۹۸
  • ۰۳:۲۱

موفقیت فقط تو کنکور و صرفا ی رشته ی خاص تعریف نشده 

موفقیت توی طرز فکر توعه که از راهی ک جلو روته راه موفقیت پیدا کنی 

انقد خودتون پشت سد کنکور تلف نکنید 

یکم هم ب خدا اعتماد کنید 

وقتی یکسال تلاش نکردی دوسال  موندی تلاش نکردی رفتی رو سیکل معیوب نمیگم نمون ولی ی اراده ی فولادی میخواد موندن ی روحیه ی آهنی

وقتی ادم پشت کنکوری بودن نیستی روحیه ات ضعیفه خودت تلف نکن 

موفقیت فقط در کنکور نیست 

زنگ اون یکی درم بزن

چیزی که من خودم تا قبل رفتن دانشگاه متوجهش نبودم 

وای باید ی دورانی رو بگذرونی 

خواه پند گیر خواه ملال

گاه گاهی اندکی مینویسم ...