- Agnes :)
- پنجشنبه ۳۰ آبان ۹۸
- ۰۱:۵۵
این هفته دومین باری که برای کارم میرم مرکز آزمون تا به دانش آموزام زنگ بزنم 2هفته پیش ی جلسه معارفه گذاشتم و هرچیزی ک لازم بود ی دهمی بدونه رو بهشون گفتم
چیزایی ک خودم اگه از اولش میدونستم شاید الان اینجا نبودم
تمام سعیم میکنم در کنار درس درست فکر کردن رو به بچه هام یاد بدم
ذهن شون بهترین موقع است که درست فکر کردن رو یاد بگیره
سه شنبه دانشگاه تعطیل شد بعد ی صبحونه ی درست و حسابی با بچه ها تصمیم گرفتیم بریم برف بازی بیرون و بعدش آش خوردن
روز خیلی خوبی بود 28 8 98
حقیقتا خوابگاه خیلی خوش میگذره
در کنارش سختی های خودشم داره
بعضی روزا واقعا دوست دارم تنها باشم و کسی باهام حرف نزنه ولی اتاق شلوغه
بعضی روزا یکی دیگه اعصاب نداره و پاچه ی تو رو میگیره
هم اتاقی های خوبی دارم
ولی از من ب شما نصیحت هیچ وقت خوب نباشید ک این خوب بودن میشه وظیفه تون و راهی برای سو استفاده کردن دیگران
ک من اینو دیر فهمیدم
بارها شد ک میم عصبی بود و سر من خالی کرد ولی من چیزی نگفتم یا حداقل ملایم بود رفتارم
ولی بعد ی مدت شد وظیفه ی من برای خالی شدن اون
ب حدی ک الان وقتی ب خالی شدنش عصبیم میکنه و جوابش میدم نارحت میشه
هیچ وقت ادمای اطرافتون متوقع بار نیارید
من اشکال کار خودم بعد یکسال فهمیدم
طوری ک الان وقتی به کوچک ترین بی احترامی و بد رفتاری ک حس میکنم ریکشن نشون میدم میشم بد اخلاق
کاری ک باید از اول میکردم تا اطرافیان نسبت ب خودم متوقع بار نیارم
ولی دیگه برام مهم نیست کی در موردم چی فکر میکنه
و چقد محبوبیت دارم
فقط مهم اینکه خودم آرامش داشته باشم.
از اطرافیانم انتظاری ندارم و ب منم ربطی نداره ک اونا چ انتظاری دارن
مهم اینکه من آرامش داشته باشم