اولین سفر دانشجویی و مجردی

  • Agnes :)
  • شنبه ۱۸ آبان ۹۸
  • ۱۳:۵۴

2 ابان شب ساعت 12 با بچه های اتاقمون همراه نهاد رهبری دانشگاه و بقیه بچه ها راهی مشهد شدیم 

چیزی حدود 24 ساعت تو راه بودیم و شب ساعت 8 نزدیک مشهد شهر ملک آباد بهمون اسکان دادن 

بو ی شام خیلی مضخرف و بدون پتو و بالش 

با همه ی غر زدنامون شب رو صبح کردیم و تا حدود یک شب داشتیم جرأت و حقیقت بازی میکردیم 

ساعت 5 صبح بیدار شدیم و برای 30 کیلومتر پیاده روی خودمون آماده کردیم 

چیزی حدود 10 کیلومتر اول راحت بود ولی بعدش سخت 

طول مسیر موکب های مختلفی بود ک که از زائرا پذیرایی میکردن و از لحاظ نظافتی خیلی کثیف بود طول مسیر 

و در آخر راهمون با بچه های phdدانشکده دارو آشنا شدیم و گفتیم خندیدیم

با اینکه تفاوت سنی زیادی داشتن ولی خوش مشرب بودن

ساعت 6 با کامل شدن کاروان  مون ک دیگه ب مشهد رسیده بودیم با ی اتوبوس خط ویژه رسیدیم به محل اسکان مون

بر خلاف چیزی ک انتظار داشتیم خیلی تمیز و با کلاس بود 

با اون همه خستگی شاممون خوردیم و دوش گرفتیم و شب و رفتیم حرم 

چیزی حدود 300 قدم تا حرم فاصلمون بود 

اون شب حرم خیلی خوب بود 

آرامشی ک از حرم گرفتیم همه ی خستگی راه  رو شست و برد 

من بارها مشهد رفتم ولی این دفعه ی چیز دیگه بود 

به قدری آرام بخش بود که دلم نمیخواست برگردم 

روز بعد رحلت پیامبر بود ک مشهد به شدت شلوغ و اون روز ما برای بازار گردی انتخاب کردیم 

و چن تا از پاساژ های 17 شهریور گشتیم و عصر حوالی ساعت 6 رفتیم طرقبه و موج های خروشان 

3 ساعتی ک داخل بودیم لحظه به لحظه اش هیجان بود ولی مسیر بازگشت مون خوردیم ب ترافیک 

 2 تا از بچه ها مون باهم بحث کردن که البته اینم از سختی های سفر ب هرحال 

چیزی حدود یک هفته این سفر دانشجویی ما طول کشید 

با همه سختی های سفر دست جمعی اون حال هوای حرم به همچی می ارزید 

و متفاوت از همه سفرهای زیارتی زندگیم بود 

ثبت شه به نام ترم3 و اولین سفر دانشجویی 

 

  • نمایش : ۱۵۰
  • گاه گاهی اندکی مینویسم ...