بزرگسالی ...

  • Agnes :)
  • دوشنبه ۱۰ دی ۰۳
  • ۲۰:۲۲

امروز تو اوج شلوغی روزم به این فک کردم 26 سالمه و چقد دغدغه های الانم با 6-7 سالم متفاوت 

ولی همچنان دغدغه هست 

همچنان ترس هست 

فقط جنسش فرق میکنه 

واقعا آدمزاد کی میخواد زندگی کنه؟

همش بدو بدو 

دلم خواست نهایت دغدغه ام این بود کدوم لباس با کدوم شالم ست میشه ؟

 یهویی بزرگ میشیم و نمیفهمیم:)

یه روزم میام مینویسم یهویی پیر میشیم و نمیفهمیم اصلا چی شد ...

 

چقد زندگی عجیبه 

یک قدم نزدیک تر ...

  • Agnes :)
  • يكشنبه ۱۸ آذر ۰۳
  • ۲۰:۱۱

یک ماه  پیش  آزمون ایلتس رو شرکت کردم . پس از مدت ها مطالعه و استرس زیاد 

 

آزمون سنتر آیلتس تهران ، بود یک روز زودتر بلیط گرفتم و به سمت تهران حرکت کردم . 

 

بعد از رسیدن سوار مترو شدم و به سمت هتلی که رزرو کرده بودم رفتم و کمی استراحت کردم و وسایلام جا به جا کردم وبا میم  آماده شدیم که بریم  سنتر رو ببینیم 

 

رفتم سنتر مورد نظر پیدا کردیم. تا روز بعدش استرس ادرس نداشته باشیم 

 

کل روز مشغول گشت و گذار شدیم و تا اخر شب با هم کلی تمرین اسپیکینگ انحام دادیم و با ملاتومکس عزیزم خوابیدم 

 

ساعت 8.30 صبح بیدار شدیم صبحانه خوردیم و ساعت 10 حرکت کردیم به سمت سنتر 45 دقیقه زودتر رسیدیم و منتظر ساعت ازمون موندیم 

 

ازمون کتبی به بهترین شکل ممکن برگزار شد و بهتر از همه ی آزمون های ازمایشی تو خونه بودم  سوالات دونه دونه تو مغزم حک میشد و تو قسمت رایتینگ انقد استرس داشتم که سریع نوشتم  10 دقیقه تایم بیشتری آوردم و مو به مو همچی رو چک کردم .

 

بعد ازمون یک بار سنگینی از دوشم برداشته شد و رستوران نزدیک سنتر ناهار خوردیم و به سمت سنتر ازمون شفاهی راهی شدیم 

 

نفر چهارم وارد اتاق شدم و خودم معرفی کردم. و یک خانوم با یک چهره ی مهربون وقتی شروع کرد به صحبت کردن کل استرس آزمون فراموش شد و حس میکردم دارم با دوستم تمرین مکالمه انجام میدم 

همه ی سوالات سوالاتی بودن که قبلا تمرین کرده بودم و این ذهنم آماده بود 

 با آرامش تمام سوالات رو جواب دادم ...از خودم راضی بودم 

 

سه روز بعد نتیجه ی آزمون اومد و نمره ی 7 رو گرفتم ازمون لیسینگ 30 تا درست و نمره ی 7 ازمون ریدینگ با 27 تا صحیح نمره ی 6.5 و رایتینگ 6.5 و اسپکینگ 7 رو گرفتم 

یک حس آسودگی و سبک شدن بعد دیدن نمره ام داشتم و از طرفی حس رضایت و خوشحالی که مدت ها بود منتظرش بودم 

 

و پلن بعدی شروع شد مدارک که ترجمه شده بود و فقط باید سابمیت میشد 

 

سال تیک زدن هدف ها

  • Agnes :)
  • جمعه ۳ فروردين ۰۳
  • ۱۲:۱۰

سالی که گذشت سال انتخاب های درست و تصمیم های جدید بودن 

سالی ک من خدا رو بیشتر از لحظه تو زندگیم حس کردم 

و کافیه از ته دلت بهش ایمان داشته باشی خیلی قشنگ برات میسازه 

و امسال سال ادامه دادن و رسیدن ...

سالی ک قراره زندگی رو زندگی کنیم 

 

یادت باشه تو فقط خودت داری و این تویی ک باید پشت خودت باشی تو همه لحظه هات 

3/1/3

محدوده ی امن زندگی

  • Agnes :)
  • جمعه ۷ مهر ۰۲
  • ۱۹:۰۹

امسال تصمیم گرفتم بیشتر ریسک کنم و جسور تر باشم 

و سعی کنم از محدوده ی امنم بیام بیرون و چیز هایی که برام سخته و نیازمند اینکه ریسک کنم و انجام بدم 

اولین کاری که امسال کردم 

بیرون اومدن از ی رابطه ی سمی بود  که روز به روز از آدم شاد و هدفمندی که بودم دورم میکرد 

خیلی تصمیم سختی بود ولی بعد از یکسال کلنجار رفتن و بالاخره تونستم شهامتش پیدا کنم و بیرون بیام 

دومین کاری که انجام دادم 

بالاخره بعد از 6 سال که تصمیم داشتم بینم جراحی کنم و میترسیدم رو انجام دادم 

فوبیای اتاق عمل رفتن داشتم و بالاخره هفته ی پیش انجامش دادم 

 

همه ی ما آدم ها تو زندگی مون ی محدوده ی امن داریم که انجام یک سری از کار خارج از این محدوده است و نیاز مند شجاعت و ریسک بیشتری نسبت ب بقیه کارا های روزمره مون داره 

و این ریسک میتونه مثبت باشه  و باعث بشه  ی لایه ی از شخصیت خودمون بروز بدیم که تو زندگی روزمره این لایه از شخصیت مون بروز نمیده خودش 

 

در واقع هر موقع از انجام کاری ترسیدین و فکر کردین نمیتونین انجامش بدین به این فکر کنید این کار واقعا ترسناک یا صرفا خارج از محدوده ی امن تون هست ؟ 

تا حالا همچین کاری انجام دادین ؟

زمان چیز عجیبیه

  • Agnes :)
  • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲
  • ۲۲:۰۴

5 سال پیش با کلی عجز و ناله وبلاگ زدم یادمه همین روزا رفته بودم ثبت نام دانشگاه 

و منی که اصلا از رشته ام خوشم نمیومد 

خیلی احساس بدبختی میکردم 

و الان بعد 5 سال 

دارم سرکار میرم و ی مقاله دارم مینویسم تو رشته ام 

و کلی ایده برای آیندم ریختم 

کلی مسیر چیدم 

و میخندم به 5 سال قبلم 

زمان بدین دوستان 

گذر زمان خیلی چیز عجیبیه 

و در نهایت به برنامه ریزی خدا ایمان داشته باشید 

خدا قشنگ میسازه 

 

اگه منو میخونید برام کامنت بزارید لطفاااا :))

گاه گاهی اندکی مینویسم ...